امروز داشتم تو ماشين به اين قسمت از صداي پاي آب فکر مي کردم که ميگه «... پدرم پشت دوبار آمدن چلچلهها پشت دو برف. پدرم پشت دو خوابيدن در مهتابي. پدرم پشت زمانها مرده است. پدرم وقتي مرد آسمان آبي بود. مادرم بيخبر از خواب پريد. خواهرم زيبا شد...» الان شاهد از غيب رسيد. زن نوشت گفته "نميدونم منظور سهراب سپهري از اينكه گفته خواهرم زيبا شد چيه. حس ميكنم مردن يه پدر سنتي آزادي و رهايي رو براي خواهر سهراب آورده بوده. شما چه برداشتي دارين از اين قسمت شعر صداي پاي آب ؟"
ازابيات ديگه اينطور بر مياد که سهراب به پدرش ارادت داشته (پدرم نقاشي مي كرد.تار هم مي ساخت، تار هم مي زد.خط خوبي هم داشت.) فکر مي کنم تو اين بيت هم بايد خواهرم زيبا شد رو قيد زماني بدونيم، همونطور که "آسمان آبي بود" فقط نشانه زمانه. سهراب از اين نشانه هاي پيچيده براي مفاهيم ساده زياد داره. اينجا هم به نظر من فقط مي خواسته بگه که پدرش همزمان با سن بلوغ خواهرش (يا يه همچين چيزي) مرده. ميدونم اين تعبير تو ذوق فمينيستا ميزنه ولي يه کم بهش فکر کنين. نظر هم بدين!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما: