۱۳۹۵ تیر ۱۵, سه‌شنبه

آنکه دلش زنده شد به عشق...

کیارستمی برای نسل ما یک ایکان بود، یک نشانه. همانطور که سینمای عصرجدید، هامون و بیضایی نشانه بودند. نشانه ای از دورانی که با تجدد هنری، با فکر کردن و با رد کردن مرزهای واقعیت و خیال ترسیم میشد. ولی من کیارستمی را با گزارش کشف کردم. سالها بعد از دیدن شاهکارهایی مثل خانه دوست، زیر درختان زیتون و طعم گیلاس... اثر بی ادعا و ساده ای که اصلاً شبیه کارهای دوره نوگراییش نبود. کیارستمی در این فیلم چنان تصویر زنده و درستی از هویت انسانی میدهد که میخکوب کننده است. تصویر جامعه طبقه متوسط ایرانی در گزارش چنان زنده است که اگربه خاطر ماشینها و لباسها نبود، به راحتی می توانست نه در سال 1355 که همین پارسال ساخته شده باشد. رمز ماندگاری کیارستمی، مانند حافظ در بی زمانی است، در اینکه همیشه نه تنها روح زمانه خودشان، بلکه آیینه ای در برابر تمام زمانه ها و تمام انسانها می مانند... انگارهنوز کیارستمی سینماگری جوان و تجربه گراست که هرروز پنجره ای نو به جهان ادراک ما می گشاید...
*****
تکمله: اگر توانستید نان و کوچه را هم ببینید که انگار چکیده همه عناصر زیبایی شناختی کارهای بعدیش است.