۱۳۹۳ آبان ۷, چهارشنبه

دو تا آب نبات مشکي، آلویی يا تمشکي

موسیقی مرجان فرساد را شاید بیشتر بتوان ساده و کودکانه خواند تا هر چیز دیگر. این البته ایراد نیست، بلکه اشاره به سبکی است که مثلاً نمونه کلاسیکش سیمین قدیری است....نوعی موسیقی کودکانه که در واقع برای بزرگترها نوشته شده است.  با این تفاوت که مرجان فرساد تنهاست و خبری از شعر احمدرضا احمدی یا موسیقی لاچینی نیست. شعرها عمدتاً از تمثیلهای غامض یا مفاهیم غیر ملموس تهی هستند و شاید همین باشد که اینقدر ترانه را صمیمی و دوست داشتنی می کند:
خونه ی ما دور دوره/ پشت کوهای صبوره
پشت دشتای طلایی/ پشت صحراهای خالی
خونه ماست اونور آب/ اونورموجای .... (اگه گفتید چی؟)

...درسته: بی تاب! وقتی شعرهایی که فرساد برای ترانه هایش گفته می شنوید خیلی سخت نیست بیت بعدی را حدس بزنید. شاید پیچیده ترین شعر فرساد (که تنها شعر آلبوم آخرش است که به نظر من برای بزرگسالان سروده) این باشد: 
عشق مثل تو قصه ها نیست/ حتی شبیه افسانه ها نیست
ما هم یه عمری/ گول قصه ها رو خوردیم
واسه هرکی برامون/ تب نمی کرد مردیم
موسیقی هم عمتاً از ملودیهای راحت و آکوردهای ساده تشکیل شده. شاید پیچیده ترین موسیقی را همان قطعه پرتقال من داشته باشد که شناخته شده ترین کار فرساد هم هست. با این همه، چیز دیگری که به نظر من مرجان فرساد را اینقدر محبوب و دلنشین کرده همان برگشت به نوستالژی است که قبلاً نوشته بودم. یکبار مصاحبه ای از محمد نوری می خواندم که گفته بود آنچه می خواند موسیقی پاپ نیست، بلکه موسیقی "فاخر" است. با تمام احترام و علاقه ای که به محمد نوری دارم، یکی از مشکلات هنر ما همین بوده که انگار شرم داشتیم چیزی برای مردم باشد و برای همین همه  به زور فاخر شدند!
"این هجوم نوستالژی به موسیقی پاپ ایران تصادفی نیست. اینکه هر نوایی، از "خونه مادر بزرگه"، "شد خزان" و "باز باران با ترانه" دستمایه بازسازی می شود، غیر از جذابیت ذاتی این بازسازیها، در مورد موسیقی ایرانی به یک نکته دیگر هم برمی گردد. اینکه موسیقی پاپ ایران مدت زیادی دست و پا بسته و بی هوش گوشه ای افتاده بوده و رشدش متوقف شده بود. حالا که کمی دست و پایش باز شده و از خواب بیدار شده، اولین کاری که می کند اینست که رشدش را از آنجا که متوقف شده بو از سر بگیرد (که یک نقطه نوستالژیک در گذشته است). برای شنونده ای هم که عادتش را به شنیدن موسیقی پاپ ایرانی به اجبار از دست داده (در یک نوع سلیقه سازی مصنوعی در داخل و ضعف موسیقی لس آنجلسی برای پر کردن این خلاء از خارج) حالا برگشتن به نغمه های آشنا راهی است برای اینکه دوباره پاپ را دریابد و با آن خو بگیرد. برای بعضی ها این نغمه های آشنا می شود پاپ دهه 40 و پنجاه شمسی و برای جوانترها می شود نغمه ها و اشعار کودکانه. "

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما: