۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

زنانگی ذاتی نیست، به دست آوردنی است*
یکی بود یکی نبود. در یک سرزمین دور دست دختر زیبایی زندگی می کرد که بر اثر جادوی یک اهریمن بد سرشت به یک قوی سپید زیبا تبدیل شده بود. برای برگشتن به هویت خودش، دختر باید عشق می یافت و برای یافتن عشق باید اول زن می شد. خیلی پیچیده شد نه؟ پس این وسط نیاز به چیزی بود که این دور باطل را بشکند و زن را از پوسته شکننده و معصوم قوی سپید در آورد. آن چیز به شکل نفرت، خشم یا هوس، قوی سیاهی بود که چنان قوی سفید داستان ما را آلود که خودش را بکشد تا از این مرگ، زنی به دنیا بیاید که دیگر اسیر قالب قوی سفید و پاک نیست. زنی که گناهکار است، زنی که هوس الوده است، زنی که نفرت و عشق، حسادت و مهربانی و هر احساس دیگرش واقعی است، زنی که زن است...
یکی بود یکی نبود. فیلمی بود که همه چیز داشت، دارن آرونوفسکی (مرثیه ای برای یک رویا)، موسیقی چایکوفسکی، باله، ناتالی پورتمن، میلا کونیس، وینونا رایدر، (حتی) وینسنت کسل... پس به چه چیزی اسکار خواهید داد ای اعضای آکادمی؟
------
* سیمون دو بوار، اگر کسی ترجمه بهتری برای این جمله سراغ دارد استقبال می کنم.

۴ نظر:

  1. مایلا: قطعاً و از نان شب واجبتر است!

    پاسخحذف
  2. be vaghte Iran hanuz in film tolid nashode :)

    پاسخحذف
  3. چه قدر من و تو فضای ذهنی مشترکی داریم!!!
    این لینکو یه نگاهی بکن. همین امشب تمومش کردم!
    http://shahedanesabz.blogspot.com/2011/01/blog-post.html

    پاسخحذف

نظر شما: