ما عادي هستيم!
يكي از مسايلي كه هر وقت آدم به خارج سفر مي كنه داره اينه كه ثابت كنه يه سر و دو گوش نيست و يه آدمه مثل بقيه. اينهم به دليل وطن پرستي و اينجور چيزا نيست بلكه به خاطره اينه كه در غير اينصورت نمي تونين با بقيه ارتباط بر قرار كنين، بخصوص كه مثل اين دفعه اقامت طولاني هم باشه. تازگيها اثبات اينكه با احمدي نژاد فرق دارين هم به اين قضيه اضافه شده. هر گفتگوي ساده در مورد وضع زندگي تو ايران تبديل مي شه به مدل كوچيكي از مذاكرات لاريجاني-سولانا! هفته پيش من يه سخنراني در مورد كارم داشتم كه نيمه اولش به توضيحاتي در مورد ايران و اينكه چقدر جاي جالبيه گذشت. خوب اين باعث شد ملت خيلي برخوردشون بهتر بشه، ولي بعدش با يكي از تكنيسينهاي آزمايشگاه (دانيل) مكالمه اي داشتم كه خودم رو هم به شك انداخت:
دانيل- زندگي تو ايران پس خيلي هم سخت نيست؟
من- نه بابا! مثل همين جاست تقريباً.
- لباس چي؟
- خوب ببين مردم خيلي در اين مورد سخت گير نيستن ولي دولت يه كم ازشون مي خواد چيزايي رو رعايت كنن. مردم سر كار يه جور لباس مي پوشن، تو خيابون يه جور، تو خونه يه جور ديگه.
- برقع هم لازمه؟
- اصلاً. تازه خيلي از دخترا فقط يه روسري كوچولو مي بندن. (قيافه حيرتزده دانيل نشون ميده اصلاً چرا لازمه اين كار رو بكنن؟ ولي جداً چرا لازمه؟)
- زنا كار هم مي كنن؟
- آره. زن خود من چشم پزشكه. (چشماي دانيل شده قد نعلبكي)
- شنا هم مي كنن؟
- آره ولي تو استخر زنونه.
- كنار دريا هم زنونه-مردونه داره؟
- آره.
- پس تو اگه با زنت يا خانواده ات بخواي شنا كني يا بري ساحل چيكار مي كني؟
- (با گفتن اينكه من شنا بلد نيستم و خنديدن به اين بي استعداديم سر و ته قضيه رو هم ميارم. ولي جداً چيكار مي كنيم؟)
- الكل هم پيدا مي شه؟
- قانوناً نه ولي خوب پيدا كردنشه اگه كسي بخواد سخت نيست. (يعني چي؟)
- پس طالبان اونجا نيست؟
- نه. تازه ما با طالبان هم كلي مشكل داريم.
- خوب آدم تو و سحر (يكي از كارمنداي اينجا ايرانيه و 11 ساله با شوهر نيمه هلنديش اينجا زندگي مي كنه) رو كه مي بينه خوب خيلي با تصوري كه آدم از ايران داره (از طريق تلويزيون و اينا) فرق دارين. پس چرا خبرنگارا اين چيزا رو نمي گن؟ بعد احمدي نژاد هم يه جوريه ...
- ببين خبرنگارا دنبال چيزايي هستن كه بشه فروخت. اينكه تهران امن و امانه كه جالب نيست. احمدي نژاد هم كه همه ايران نيست. فقط يه رئيس جمهوره.
- ولي مردم شما انتخابش كردن. (حالا بيا و درستش كن. چطوري سيستم سياسي ايران رو توضيح بدم؟)
- ببين خلاصه اش اينه كه همون طوري كه بوش يه جورايي خله، اينجا هم سياستمداراي عجيب وجود دارن.
- (سرش رو تكون ميده. خدا پدر بوش رو بيامرزه كه تا ابد مثال جاودان و قابل فهمي براي حماقت سياستمدارا در تمام دنيا به جا گذاشت!) تو اينجا اخبار ايران رو دنبال مي كني؟ اونجا شبكه الجزيره(!!) رو نگاه مي كردي؟
- ما كه عربي حرف نمي زنيم. (حالا بيا و درستش كن: چطوري مفهوم غير مجاز بودن ماهواره رو توضيح بدم؟ و جداً چرا؟)
- تو تهران جايي منفجر نمي شه؟
- نه بابا. تهران امن و امانه. (اميدوارم در مورد طرح "امنيت اجتماعي" و مبارزه با بد حجابي چيزي نشنيده باشه.)
- شنيدم بنزين خيلي ارزونه.
- آره ليتري 8 سنت.
- (قاه قاه مي خنده: چه شوخي جالبي! بعد كه قيافه جدي من رو ميبينه مي فهمه نه راست گفتم.) اينكه از آب خيلي ارزونتره! اينجا 8 سنت ميزان تغييراتيه كه در طول هفته تو قيمت بنزين پيش مياد!! آهان چون خودتون توليدش مي كنين ارزون در مياد؟
- (مطلب رو درز مي گيرم گرچه به نظر جاي مباهات داره ولي مي ترسم بعد بفهمه كه بيشترش رو وارد مي كنيم و خيطي بالا بياد. تازه، همين صبح خبر اينكه دولت طبق معمول نصف شب تصميم گرفته سهميه بندي كنه رو شنيدم. بعد اينجا الان يه ماهه رو در و ديوار و وبسايت و ايميل اعلام كردن كه فلان در دانشگاه از ماه جولاي يه ساعت زودتر بسته مي شه كه جماعت غافلگير نشن و كسي اذيت نشه. بعدش حالا چطوري بگم كه تو اين تهران امن و امان ديشب سر همين بنزين چه غلغله اي شده. بعد نمي پرسه پس چرا اينقدر ارزونه اگه به قدر كافي نيست؟ اونوقت اگه بگم ....)
بهتر نيست از خير عادي بودن بگذرم؟ اصلاً بي خيال: ما بز گر گله دنيا هستيم! من هم جذام دارم. از اين به بعد هم چشمم كور مي شينم تهران و با خبر كاهش يك درصدي تورم حال مي كنم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما: