نزن بي انصاف، نزن!
نمي دونم اجاره نشينهاي مهرجويي رو ديدين يا نه. يه سكانسي از فيلم هست كه اكبر عبدي و بقيه كارگر آوردن و افتادن به جون خونه. يكي داره توالت رو قاطي مهمونخونه مي كنه، يكي توي جاي نامربوطي پنجره درست مي كنه، خلاصه .... اين وسط رضا رويگري (كه معمار خونه بوده) بچه به بغل وارد ميشه. با ديدن اين صحنه مي پرسه چه خبره و عبدي "عمليات ساختماني" رو براش شرح مي ده. بعد رو مي كنه به يكي از كارگرها و ديوار رو نشونش مي ده و مي گه "بزن اوسا، بزن." رضا رويگري با درموندگي مي گه: " نزن بابا، نزن." بعد مي شينه و ميگه (نقل به مضمون): "آخه حساب باري كه روي اون ديواره كردي؟ ميدوني چه چيزايي از تو اون ديوار رد مي شه؟ اينا همش حساب-كتاب داره ... چقدر با بچه هاي دانشكده با شور و شوق سر اين ساختمون وقت گذاشتيم. چقدر شب تا صبح نشستيم محاسبه كرديم، مقاومت مصالح، قطر ديوارها، اصول معماري، نور، فضا ... از اول كه نمي گن چند طبقه مي خوان. كار كه تموم شد تازه مي گن دستت درد نكنه يه طبقه ديگه هم روش بساز. نزن بي انصاف، نزن!"
اينبار كه فيلم رو ديدم اين سكانس خيلي به دلم نشست.
تا به حال شده جدا از منافع خودتون، دلتون واسه خراب شدن بنايي كه ساختين بسوزه؟