"انسان از زمان هراس دارد و زمان از اهرام"- ضرب المثل عربي
برنامه نور و صداي اهرام واقعاً ديدني بود و هر شب به چند زبان پخش مي شد. شبي كه ما رفتيم برنامه انگليسي بعد از ژاپني بود. علاوه بر نور پردازي خوف انگيز و جذاب اهرام كه در دل صحرا آدم را مي گرفت، قطعاتي از تاريخ اهرام بر روي ديوار نمايش داده مي شد و گاهي با ليزر محل وقايع روي اهرام مشخص مي شد. عكس زير يكي از همين صحنه هاست. هرمي كه در اين عكس مي بينيد هرم خفرون است (دومين هرم) كه به خاطر تزئينات قله اش معروف است.
در عكس زير مي توانيد غير از هرم بزرگ خئوپس دو هرم كوچك هم ببينيد. ايندو مدفن مادر و زن فرعون هستند (البته زياد در مورد نسبت آنها پافشاري نكنيد چون خيلي وقتها با مادرشان ازدواج مي كرده اند!)
اينكه هرم خئوپس 145 متر طول داشته، 43 قرن تاريخ به خودش ديده، مي تواند چندين بناي عظيم (اگر يادم باشد نوتردام+كليساي سن پل+چند تا جاي ديگر با همين عظمت) را در خودش جا بدهد را مي توانيد اينجا بخوانيد. ولي جالبترين قسمت، آنجا بود كه مجري برنامه نامه هاي عاشقانه كتيبه ها را مي خواند: "وقتي دست در دست تو در گندمزارها قدم مي زنم احساس خوشبختي مي كنم..."
ابولهول(The great sphinx)
مطلب قبلي
۱۳۸۲ آبان ۱, پنجشنبه
مسجد صلاح الدين
اين قاهره با تمام شلوغيش يه نكته جالب داشت و اون اينكه پلهاي خيلي زيادي داشت. بعضي مسيرها چندين كيلومتر فقط پل بود. مثلاً ما تو يه مسير 20 دقيقه (بدون اغراق) روي پل بوديم و خوب به هيچ چراغ قرمزي هم برخورد نمي كرديم. بعضي خيابانها 5-6 لايه پل داشتند. اگه اينها نبود اصلاً تردد تو شهر غير ممكن بود. فكر مي كنم چاره ترافيك تهران همينه. كسي مي دونه آيا اينجور پلها خيلي مهندسي و محاسبات پيچيده اي دارند؟
*****
هي بچه ها مي گفتند مطالب جديدت رو ping كن! من فكر مي كردم آخه چه طور اين رو براي اينهمه آدم پينگ كنم! آخرش هودر يه توضيحي داد كه من هم فهميدم. البته اگه خيلي طول كشيد تا بفهميد نگران نشيد. خودش گفته كه...
*****
خيلي خوشم اومد از اينجا. يه كتابخونه الكترونيك (گرچه ناقص) از شعر كلاسيك فارسي. نظرتون چيه؟
"تو را که عشق نداری تو را رواست بخسب
برو که عشق و غم او نصیب ماست بخسب "
يا حق...
۱۳۸۲ مهر ۲۴, پنجشنبه
مصر- يك گزارش مصور
"بعضي از مصريها از بعضيهاي ديگر با هوشتر بودند. مصريهاي باهوش پشه بند اختراع كردند براي اينكه از دست پشه راحت باشند. مصريهاي بي هوش كه پشه بند اختراع نكردند شبها از دست پشه ها خواب نداشتند، در نتيجه به آسمان خيره شدند و علم ستاره بيني را اختراع كردند كه بعدها معلوم شد هيچ فايده اي هم ندارد!"*
قاهره بدون توقف!
تنها چيزي كه مطمئناً در اين سفر صادق نبود همين "بدون توقف" بود! چون هم در رفت و هم برگشت نزديك 8 ساعت در فرودگاه دوبي توقف داشتم. كسي راهنماي فرودگاه دوبي و duty-free لازم ندارد؟ اطلاعات در حد محل همه گيتها و دماي مناطق مختلف و اينكه چه جنسي در كدام قسمت و روي چه قفسه اي است!!
روي ماه قدم گذاشتيم
فرودگاه قاهره خيلي خوب بود. عقده خود كم مهراباد بيني من رو بر طرف كرد! چون به همان كهنگي و آشفتگي بود فقط قدري بزرگتر!
قاهره كثيف و شلوغ است ولي زيرساخت توريستي خوبي دارد. واقعاً بايد قاهره را شهر هتلهاي بزرگ ناميد. شهر كاملاً براي توريستها امن است و خودشان هر طور كه زندگي كنند، كاري به توريستها ندارند.
رانندگيها در حدي است كه من به عنوان يك ايراني تعجب مي كردم. تاكسيها بسيار كهنه و داغان بودند (در حد پيكانهاي مسافر كش خودمان) ولي جالب طبع شوخ مردم بود و اينكه اصلاً خوش خلقيشان را از دست نمي دادند. سوار هيچ تاكسي نشديم كه راننده كلي باهامان گپ نزند. ايراني بودن هم يك مزيت بود. همه، از مردم تا ماموران و غيره به محض شنيدن مليت ايراني با آدم دست مي دادند و كلي تحويل مي گرفتند.
رود نيل مسلماً يكي از جذابترين مناظر قاهره بود. ظاهراً تمام مصر در همان باريكه كنار نيل فشرده شده! "سرزمين مصر از قديميترين ايام به دو قسمت مصر عليا و سفلي تقسيم مي شده است. مصر عليا در قسمت پايين نقشه قرار دارد و مصر سفلي در قسمت بالاي نقشه. اين امر در نظر ساكنان سرزمين مصر كاملاً طبيعي جلوه مي كند چونكه رودخانه نيل در قسمت پايين بالا مي آيد و هرقدر بالاتر برويم پايين تر مي رود."*
سيگارهاي فرعون
"در دوره سلسله سوم، امحوتب حكيم، معمار و وزير زوسر فرعون، هرم را اختراع كرد، كه عبارت بود از مقبره بسيار بزرگي كه بايستي جسد فرعون و مقدار زيادي از داراييهاي او را از دستبرد زمانه تا ابد حفظ كند. اما امحوتب حكيم جسد و اموال فرعون را در زير بنايي قرار داد كه چنان مشخص وسط بيابان ايستاده بود كه هر كس از آنجا مي گذشت كنجكاوي ديوانه اش مي كرد توي اين بناي عظيم چه خبر است. در صورتي كه اگر امحوتب جسد فرعون را با هرچه او دلش مي خواست مثل باقي مردم زير خاك دفن مي كرد و روي خاك را هم صاف مي كرد چه كسي نظرش به مقبره فرعون جلب مي شد!"*
يك هرم ساده ترين، زيباترين و يكي از پيچيده ترين اشكال ممكن معماري است. "از مساله جراثقال كه بگذريم ساختن هرم كار آساني است. اول يك مربع بزرگ روي زمين مي كشيم و بعد يك رديف سنگ مي چينيم و رديفهاي بعد را به دقت كمي عقبتر روي رديف زيرين كار مي گذاريم و همينطور ادامه مي دهيم تا اينكه هرم ساخته شود. يعني هرم خود به خود ساخته مي شود و ممكن نيست شكل ديگري پيدا كند..."*
در مقبره مهندس هرم خئوپس كه عكسش اين پايين است هم احتمالاً همينها به خط هيروگليف نوشته شده!
و خط هيرو گليف البته هماني است كه به نظر دريابندري "حروف آن از جغد و قناري و كفچه مار و قطعات داخلي ساعت شماطه اي تشكيل شده":
*عبارات داخل گيومه از يكي از بهترين منابع مصرشناسي يعني فصل خئوپس كتاب "چنين كنند بزرگان" ترجمه نجف دريابندري نقل شده است.
اين مطلب اگر خدا بخواهد ادامه دارد!...
"بعضي از مصريها از بعضيهاي ديگر با هوشتر بودند. مصريهاي باهوش پشه بند اختراع كردند براي اينكه از دست پشه راحت باشند. مصريهاي بي هوش كه پشه بند اختراع نكردند شبها از دست پشه ها خواب نداشتند، در نتيجه به آسمان خيره شدند و علم ستاره بيني را اختراع كردند كه بعدها معلوم شد هيچ فايده اي هم ندارد!"*
قاهره بدون توقف!
تنها چيزي كه مطمئناً در اين سفر صادق نبود همين "بدون توقف" بود! چون هم در رفت و هم برگشت نزديك 8 ساعت در فرودگاه دوبي توقف داشتم. كسي راهنماي فرودگاه دوبي و duty-free لازم ندارد؟ اطلاعات در حد محل همه گيتها و دماي مناطق مختلف و اينكه چه جنسي در كدام قسمت و روي چه قفسه اي است!!
روي ماه قدم گذاشتيم
فرودگاه قاهره خيلي خوب بود. عقده خود كم مهراباد بيني من رو بر طرف كرد! چون به همان كهنگي و آشفتگي بود فقط قدري بزرگتر!
قاهره كثيف و شلوغ است ولي زيرساخت توريستي خوبي دارد. واقعاً بايد قاهره را شهر هتلهاي بزرگ ناميد. شهر كاملاً براي توريستها امن است و خودشان هر طور كه زندگي كنند، كاري به توريستها ندارند.
رانندگيها در حدي است كه من به عنوان يك ايراني تعجب مي كردم. تاكسيها بسيار كهنه و داغان بودند (در حد پيكانهاي مسافر كش خودمان) ولي جالب طبع شوخ مردم بود و اينكه اصلاً خوش خلقيشان را از دست نمي دادند. سوار هيچ تاكسي نشديم كه راننده كلي باهامان گپ نزند. ايراني بودن هم يك مزيت بود. همه، از مردم تا ماموران و غيره به محض شنيدن مليت ايراني با آدم دست مي دادند و كلي تحويل مي گرفتند.
رود نيل مسلماً يكي از جذابترين مناظر قاهره بود. ظاهراً تمام مصر در همان باريكه كنار نيل فشرده شده! "سرزمين مصر از قديميترين ايام به دو قسمت مصر عليا و سفلي تقسيم مي شده است. مصر عليا در قسمت پايين نقشه قرار دارد و مصر سفلي در قسمت بالاي نقشه. اين امر در نظر ساكنان سرزمين مصر كاملاً طبيعي جلوه مي كند چونكه رودخانه نيل در قسمت پايين بالا مي آيد و هرقدر بالاتر برويم پايين تر مي رود."*
سيگارهاي فرعون
"در دوره سلسله سوم، امحوتب حكيم، معمار و وزير زوسر فرعون، هرم را اختراع كرد، كه عبارت بود از مقبره بسيار بزرگي كه بايستي جسد فرعون و مقدار زيادي از داراييهاي او را از دستبرد زمانه تا ابد حفظ كند. اما امحوتب حكيم جسد و اموال فرعون را در زير بنايي قرار داد كه چنان مشخص وسط بيابان ايستاده بود كه هر كس از آنجا مي گذشت كنجكاوي ديوانه اش مي كرد توي اين بناي عظيم چه خبر است. در صورتي كه اگر امحوتب جسد فرعون را با هرچه او دلش مي خواست مثل باقي مردم زير خاك دفن مي كرد و روي خاك را هم صاف مي كرد چه كسي نظرش به مقبره فرعون جلب مي شد!"*
يك هرم ساده ترين، زيباترين و يكي از پيچيده ترين اشكال ممكن معماري است. "از مساله جراثقال كه بگذريم ساختن هرم كار آساني است. اول يك مربع بزرگ روي زمين مي كشيم و بعد يك رديف سنگ مي چينيم و رديفهاي بعد را به دقت كمي عقبتر روي رديف زيرين كار مي گذاريم و همينطور ادامه مي دهيم تا اينكه هرم ساخته شود. يعني هرم خود به خود ساخته مي شود و ممكن نيست شكل ديگري پيدا كند..."*
در مقبره مهندس هرم خئوپس كه عكسش اين پايين است هم احتمالاً همينها به خط هيروگليف نوشته شده!
و خط هيرو گليف البته هماني است كه به نظر دريابندري "حروف آن از جغد و قناري و كفچه مار و قطعات داخلي ساعت شماطه اي تشكيل شده":
*عبارات داخل گيومه از يكي از بهترين منابع مصرشناسي يعني فصل خئوپس كتاب "چنين كنند بزرگان" ترجمه نجف دريابندري نقل شده است.
اين مطلب اگر خدا بخواهد ادامه دارد!...
۱۳۸۲ مهر ۲۲, سهشنبه
من بر گشتم ولي فعلاً فرصت سر خاروندن ندارم. براي همين يادداشتهاي قاهره بمونه واسه بعد. ولي بيشتر اومدم اينجا چون حيفم اومد در مورد بهترين خبر اين روزها چيزي ننويسم. پس:
شيرين عباديتون مبارك!!
اين هم مصاحبه نيوزويك با اولين برنده ايراني نوبل.
شيرين عباديتون مبارك!!
اين هم مصاحبه نيوزويك با اولين برنده ايراني نوبل.
۱۳۸۲ مهر ۱۷, پنجشنبه
۱۳۸۲ مهر ۱۵, سهشنبه
اهلاً و سهلاً
ديروز رفتيم بازارز جاتون خالي. اكه (حرف كاف به جاي gaf!) تو تهران اينقدر جونه (chooneh!) ميزدم ميليونر شده بودم! همه جيز (chiz) رو مي شد نصف قيمت خريد! كه لابد در اصل اين نصف دو برابر شده اصله! شام هم رفتيم يه رستوران لبناني كه اسمش يه كم بد بود: الموال (Al-Mawal!)! بعضي اخلاق شون خيلي به خودمون شبيهه. علناً مي كن فلان جلسه ساعت 9 به وقت مصر (Egyptian time) يعني قراره نيم ساعت تاخير كنن!
ديروز رفتيم بازارز جاتون خالي. اكه (حرف كاف به جاي gaf!) تو تهران اينقدر جونه (chooneh!) ميزدم ميليونر شده بودم! همه جيز (chiz) رو مي شد نصف قيمت خريد! كه لابد در اصل اين نصف دو برابر شده اصله! شام هم رفتيم يه رستوران لبناني كه اسمش يه كم بد بود: الموال (Al-Mawal!)! بعضي اخلاق شون خيلي به خودمون شبيهه. علناً مي كن فلان جلسه ساعت 9 به وقت مصر (Egyptian time) يعني قراره نيم ساعت تاخير كنن!
۱۳۸۲ مهر ۱۰, پنجشنبه
خيزيد و خز آريد...
البته قبول دارم كه براي بزرگداشت زيباترين فصل سال كمي دير شده، ولي اونهايي كه مراتب ارادت من رو به كلود مونه مي دونن (فرشاد!) لااقل اين رو به عنوان بهونه اي براي گذاشتن يه تابلوش بالاي گپ قبول كنن.
يادش به خير. سالها پيش با فرشاد رفتيم به يه حراج پوسترهاي نقاشهاي معروف. اون موقع از اين چيزها تو تهران كم بود و قيمت هر پوستر هم 1000 تومن بود كه براي ما رقمي بود. من يه پوستر مونه با همين رنگهاي زرد و آبي برداشتم كه هنوز هم دارم. فرشاد كلي به خاطر بد سليقگي و پول هدر دادن به من سركوفت زد و خودش يه كار از گوگن خريد كه هر چي بنفش و قرمزه توش به كار رفته بود. به نظرم رنگهاي گرم رو گرونتر از رنگهاي سرد مي دونست!
به هر حال اين نقاشي خيلي بهتر از ريحون بنفشيه كه اون آقا سال پيش به جاي برگ پاييز گذاشته بود اون بالا! حالا هم كه نشسته توي خونه و داره ليست "هنر" پيشه هاي X-men رو براي من پاكنويس مي كنه! بخصوص كار اون خانم فلس داره كه به شكل همه در مي اومد خيلي "هنر" مندانه بود!
مسابقه داستان كوتاه
واقعاً هنوز نمي دونم اين چيزهايي كه من نوشتم ارزش ارسال داره و اگه آره كدوم داستان رو براشون بفرستم. نظر شما چيه؟ اگه رسيدين هم يه سري به سايتش بزنين كه اگه راي گيري در كار بود مثل دفعه پيش با حضور يكپارچه تون... دلار علي هم فراموش نميشه!
پاريسكوپ
از يه چيز پاريس خيلي خوشم اومد (مثل بقيه چيزها!). هر كسي دقيقاً طوري لباس مي پوشيد كه دلش مي خواست. تنوع سبك لباس پوشيدن و رنگ و شكل بي نظير بود و هيچ راهي نبود كه از روي لباس آدمها موقعيت و طبقه اجتماعي و شغلشون رو (حتي در مورد مشاغل نه چندان آبرومند!) حدس بزنيد. باور مي كنين كه تو يه كنگره رسمي بين المللي يه دكتر با شلوارك بياد؟! اول يكي از سمپوزيومها، رئيس جلسه رفت پشت تريبون و گفت كه اين اختيار رو داره كه به سخنرانها، بخصوص كاناداييها كه از جاي سرد ميان، اجازه بده اگه گرمشونه كتشون رو در بيارن. خودش و دوتا از سه سخنران كانادايي بودن!!
سيگارهاي فرعون
واقعاً شرمنده. دوباره قضيه دوري از وبلاگ و نوشتن در صورت گير اومدن اينترنت مفت و ... مطرحه. منتها اين بار كي برد عربيه نه فرانسوي و چيني! راستي كسي مي دونه از اهرام هم ميشه مثل ايفل بالا رفت يا نه؟!
البته قبول دارم كه براي بزرگداشت زيباترين فصل سال كمي دير شده، ولي اونهايي كه مراتب ارادت من رو به كلود مونه مي دونن (فرشاد!) لااقل اين رو به عنوان بهونه اي براي گذاشتن يه تابلوش بالاي گپ قبول كنن.
يادش به خير. سالها پيش با فرشاد رفتيم به يه حراج پوسترهاي نقاشهاي معروف. اون موقع از اين چيزها تو تهران كم بود و قيمت هر پوستر هم 1000 تومن بود كه براي ما رقمي بود. من يه پوستر مونه با همين رنگهاي زرد و آبي برداشتم كه هنوز هم دارم. فرشاد كلي به خاطر بد سليقگي و پول هدر دادن به من سركوفت زد و خودش يه كار از گوگن خريد كه هر چي بنفش و قرمزه توش به كار رفته بود. به نظرم رنگهاي گرم رو گرونتر از رنگهاي سرد مي دونست!
به هر حال اين نقاشي خيلي بهتر از ريحون بنفشيه كه اون آقا سال پيش به جاي برگ پاييز گذاشته بود اون بالا! حالا هم كه نشسته توي خونه و داره ليست "هنر" پيشه هاي X-men رو براي من پاكنويس مي كنه! بخصوص كار اون خانم فلس داره كه به شكل همه در مي اومد خيلي "هنر" مندانه بود!
مسابقه داستان كوتاه
واقعاً هنوز نمي دونم اين چيزهايي كه من نوشتم ارزش ارسال داره و اگه آره كدوم داستان رو براشون بفرستم. نظر شما چيه؟ اگه رسيدين هم يه سري به سايتش بزنين كه اگه راي گيري در كار بود مثل دفعه پيش با حضور يكپارچه تون... دلار علي هم فراموش نميشه!
پاريسكوپ
از يه چيز پاريس خيلي خوشم اومد (مثل بقيه چيزها!). هر كسي دقيقاً طوري لباس مي پوشيد كه دلش مي خواست. تنوع سبك لباس پوشيدن و رنگ و شكل بي نظير بود و هيچ راهي نبود كه از روي لباس آدمها موقعيت و طبقه اجتماعي و شغلشون رو (حتي در مورد مشاغل نه چندان آبرومند!) حدس بزنيد. باور مي كنين كه تو يه كنگره رسمي بين المللي يه دكتر با شلوارك بياد؟! اول يكي از سمپوزيومها، رئيس جلسه رفت پشت تريبون و گفت كه اين اختيار رو داره كه به سخنرانها، بخصوص كاناداييها كه از جاي سرد ميان، اجازه بده اگه گرمشونه كتشون رو در بيارن. خودش و دوتا از سه سخنران كانادايي بودن!!
سيگارهاي فرعون
واقعاً شرمنده. دوباره قضيه دوري از وبلاگ و نوشتن در صورت گير اومدن اينترنت مفت و ... مطرحه. منتها اين بار كي برد عربيه نه فرانسوي و چيني! راستي كسي مي دونه از اهرام هم ميشه مثل ايفل بالا رفت يا نه؟!
اشتراک در:
پستها (Atom)