خانم مهندسی در صفحه فیسبوکش نوشته "امروز طراحی پل جدید روی رودخانه فلان حسابی کلافه ام کرد. این شرکت ما هم پروژه های در پیت قبول میکند." ملت زیرش کامنت می گذارند "شما مهندسها پول الکی می گیرید. خوبه کمی کار کنید." یا "خسته نباشی خانم خوشگل. به این فکر کن که چه قدر آدمها روی پل راه خواهند رفت و به تو درود خواهند فرستاد." سومی: "باعث افتخار ایران و ایرانی هستی." الی آخر. یا خدا نکند گلشیفته بیچاره آخرین عکسش روی جلد فلان مجله را پست کند. همه جور بحث سیاسی-فرهنگی-اقتصادی در مورد خودش، شوهر نداشته اش و پدر بیچاره اش زیر آن پیدا میشود (عکس دو هزار لایک دارد و چهار هزار و هشتصد و نود و دو کامنت!). مانده ام این شهوت حرف زدن و نظر دادن از کجا می آید. فقط هم مال فیسبوک نیست: یادم می آید توی تاکسی و حتی سر کار چه عذابی می کشیدم از اینکه در بحثهایی شرکت کنم که هیچ ربطی به من نداشت و انگار فقط شروع میشد چون مردم سکوت برایشان غیر قابل تحمل بود (البته گاهی مجبور بودم با راننده حرف بزنم که خوابش نبرد!). همه هم همه چیز دان! همه متخصص همه رشته! چنان در باره امنیت سایبری مزخرف می بافتند که گویی خود گوگل هستند! دوستان من! ما همه چیز را نمی دانیم، در مورد همه چیز هم لازم نیست نظر بدهیم! آن خانم دکتر به خدا کارش را از ما بهتر بلد است و نیازی به راهنمایی ندارد! آن هم که بچه اش را گذاشته مدرسه فلان، احتمالاً قبلش تحقیقاتش را کرده، وگرنه از ما میپرسید مدرسه خوب سراغ ندارید؟ حرف نزده عزیزترید به مولا!