۱۳۹۲ بهمن ۱۱, جمعه

الشعب یرید شوكولاته للأطفال!

میدان فیلم مستندی است که به وقایع انقلاب مصر از ابتدا تا سرنگونی مرسی می پردازد و امسال کاندیدای اسکار بهترین فیلم مستند هم بوده. فیلمساز با همراه شدن با احمد (انقلابی جوان)، مگدی (طرفدار اخوان المسلمین)، یک ژورنالیست و تعدادی زن انقلابی سعی میکند روایتی چند سویه از انقلاب مصر بدهد.
فیلم آینه آنچه است که در خلاء مصر رخ داد. در نبود تشکل سیاسی یا اجتماعی، فریادهای مردم مصر راهی به جز دو قطبی که بیرون از این خلاء بودند نمی یافت: اخوان یا ارتش. خود انقلابیهای فیلم هم با اینکه می خواهند سرنگون کنند، اعتراف می کنند که بعد از سرنگونی به خلائی می رسند که ایندو نیروی (هردو) سرکوبگر و تمامیت خواه آنرا پر خواهند کرد و در نهایت این تاسف که مردم بازیچه ارتشی شدند که با کمک آنها قدرتش را مستحکم می کند. من فکر می کنم که انقلاب مصر باید از فرصت دموکراسی نیمبند مرسی استفاده می کرد تا سر فرصت با بازسازی اپوزیسیونی دموکراتیک این خلاء را پر کند، ولی این فرایند سالها زمان می برد و برای جوانان پر شر و شور انقلابی مطلوب نیست. 
احمد میگوید که مهمترین دستاورد این انقلاب برای مردمی که حیات سیاسی نداشتند جز اینکه فرعونی را بالای سر خود ببینند، این بود که یاد گرفتند فریاد بزنند و خواسته هایشان را بگیرند. نوعی خودباوری که محدود به حیات سیاسی نیست، آنجا که احمد می گوید حتی بچه ها بازیهای انقلاب و سقوط نظام ابداع کرده اند و به نظر من بهترین صحنه فیلم جایی است که بچه ها با الهام از شعار مشهور "الشعب یرید اسقاط النظام" (ملت سقوط نظام را می خواهد) می گویند "الشعب یرید شوكولاته للأطفال" (ملت شکولات برای بچه ها می خواهد!). 
 به نظر من کاندیدا شدن فیلم برای اسکار بیشتر مدیون داغ بودن موضوع آن است تا چیز دیگر و گرچه فیلم به بطن وقایع مصر می پردازد، ساختار آن به عنوان یک فیلم چندان هم استثنایی نیست تا بتوان آنرا یکی از بهترین فیلمهای مستند سال دانست. بیشتر شخصیتهای فیلم یا رها میشوند، یا نقششان خیلی مشخص نیست و تنها احمد و مگدی را می توان راویان مشخص فیلم دانست. به خاطر همین هم هست که فیلم با وجود موضوع جذابش گاه خسته کننده میشود. 
--------
برای من دیدن چهره های این مردم دوست داشتنی و خونگرم خاطراتی شیرینی را زنده کرد که با تلخی خرابی و کشتار در میدان تحریر (یکی از دوست داشتنی ترین نقاط دنیا) آمیخته بود.

۱۳۹۲ بهمن ۹, چهارشنبه

اودیسه فضایی 2014

1- من فیلم سه بعدی دوست ندارم (بجز کارتون) چون احساس می کنم فیلم را شبیه کتابهای نقش برجسته کودکان میکند. 2- ژانر فیلم فضایی-تکنولوژیک زیاد مورد علاقه ام نیست. 3- فیلمهای کم شخصیت را دوست ندارم (استثناهایش قبل از طلوع و قبل از غروب و بازرس (منکیه ویچ) هستند). حالا فیلمی سه بعدی هست که تقریباً تمام داستانش در فضا می گذرد و دو شخصیت دارد که یکی از آنها در اوایل فیلم میمیرد و شاید بهترین فیلمی باشد که امسال دیده ام! این موضوع تا حدی به خاطر آن است که نه تنها سه بعدی بودن قسمتی از زبان فیلم جاذبه است،  به نظر من این فیلم سینمای سه بعدی را تعریف می کند. بر خلاف خیلی از فیلمها که سه بعدی ساخته می شوند تا جذاب تر باشند، بعد جزئی از این فیلم و شاید مهمترین کاراکتر آن است. عمق تنهایی و شناور شدن در فضا در این فیلم را سخت می توان به شکل دیگری تصور کرد و قسمت مهمی از فیلم به اشیائی برمی گردد که در هوا شناورند. برای مثال نگاه کنید که در بیشتر فیلم یک خودکار شناور جایی در نماها حضور دارد. فیلم با اینکه ظاهر علمی-تخیلی دارد بیشتر از هرچیز در مورد تنهایی و هر آنچه است که برای انسان -این موجود شناور در فضا- اهمیت دارد. نمادهای مذهبی که ساندرا بولاک در ایستگاههای فضایی می بیند به نوعی یادآور تکیه گاهی است که در آن ایستگاهها می جوید. خود او هم در اولین نمایی که در ایستگاه فضایی روس دیده می شود، حالت شناور جنینی دارد (همین عکسی که گذاشته ام: حتی نوعی بند ناف در تصویر دیده می شود) و تا آنجا می رسد که وقتی روی زمین فرود می آید، نمایی که از پاهای خیسش تلو تلو خوران می بینم یادآور خلقت بشر اولیه است. ساندرا بولاک حیرت انگیز است و حتی با اینکه در قسمت زیادی از فیلم کلاهخود دارد، بازی فوق العاده و تاثیر گذاری از خود ارائه می دهد. حتی بازیگوشی و سرزندگی جورج کلونی با اینکه تقریباً دیده نمی شود، در فیلم پیداست. در واقع فیلم فقط این دو شخصیت را ندارد و تمام بشریت و کهکشان شخصیتهای فیلم هستند. کارگردان موفق شده است کاری کند که در عین حال که فیلم با داستان هیجان انگیزش ما را با خود همراه می کند به ورطه سرگرمی صرف نیفتد. به نظر می رسد برخلاف پارسال که آکادمی با ناچاری فیلم متوسطی مثل آرگو را انتخاب کرد امسال پیش بینی بهترین فیلم سال کار دشواری نباشد که از حالا 10 نامزدی هم در چنته دارد.


* عنوان نوشته به یاد اودیسه فضایی 2001 شاهکار کوبریک است.





****
بعد التحریر: می دانم دیر است برای نوشتن در مورد فیلمی که از اکتبر روی پرده بوده. این را به حساب عهدشکنی دوستی بگذارید که قرار بود فیلم را با هم ببینیم و آخر هم نشد.