۱۳۹۰ آبان ۴, چهارشنبه

نصایح شولوم

کاری رو بکن که دوست داری و کسی رو پیدا کن که حاضره برای انجام دادنش بهت پول بده.

۱۳۹۰ مهر ۲۶, سه‌شنبه

معما

کسی می دونه چرا تو انگیلیسی حرف "ش" نداریم ولی 5 جور "الف" داریم؟ 



۱۳۹۰ مهر ۲۰, چهارشنبه

من با تو خوشم...

چندتا اعتراف باید بکنم. اول اینکه تا دیروز سنتوری (داریوش مهرجویی) رو ندیده بودم. دوم اینکه از محسن چاوشی زیاد خوشم نمیاد: هم به خاطر آه و ناله مداوم و بی درمونش و هم به خاطر اینکه شبیه سیاوش قمیشی می خونه. اعتراف سوم اینکه بعد از سنتوری فهمیدم که محسن چاوشی چقدر به این فیلم میاد. و جالبه که فیلم هم به چاوشی میاد. یعنی اگه هر کدوم رو بگیریم اون یکی بیخوده! هر چی میگذره مهرجویی نشونه های بیشتری از بی حوصلگی و عدم توجه به جزئیات نشون میده. مثلاً اینسرتهاش از جمعیت کنسرتهای چاوشی نشون داد که چقدر میتونه سردستی کار کنه (حتی یکی از این اینسرتها نیست که به اتفاقات و داستان بیاد) و منولوگهای بهرام رادان که گاهی در این حده: من آدم بد و معتادی هستم ولی هانیه نامردی کرد!
ولی اگه یه جا مهرجویی درست کار کرده باشه جمع کردن چاوشی و گلشیفته و رادان تویه فیلمه که خود این موقعیت سنجی کم هنری نیست و همیشه از خوبیهای مهرجویی بوده. البته باز هم نمی تونم افسوس نخورم که سازنده مهمان مامان و درخت گلابی (که توش همین گلشیفته فراهانی کشف شد) و اجاره نشینها حالا به اون خوبی فیلم نمی سازه. و البته جای امیدواری داره که این فیلم به پای فاجعه تبلیغاتی-نصیحتی-زیارتی مهرجویی به اسم تهران،طهران نمیرسه (باید ببینید که بفهمید چقدر مزخرفه! داد میزنه که مهرجویی سه روز بیشتر واسش وقت نگذاشته.).
به هر حال سنتوری یه بهرام رادان خیلی اصیل داره و یه گلشیفته (آخ که این یکی از بهترین نقشای گلشیفته است. هربار اومد تو فیلم من اشکم در اومد حتی تو صحنه های شاد!) که اون قدر به فیلم نشاط میده که خمودی رادان رو جبران کنه.
اعتراف آخر: از صبح سرکار دارم سنتوری گوش میدم!
نکته: تو این فیلم علی سنتوری موتزارت رو با سنتور میزنه. هنرمند جهانی یعنی این!

۱۳۹۰ مهر ۱۴, پنجشنبه

علم بهتر است یا ثروت؟

طبق یه بررسی که تو شماره اخیر تایم چاپ شده حداکثر شادی در امریکا در گروهی از مردمه که درامدشون در حدود 75 هزار دلار در ساله (این درامد از مدین بیشتره ولی اصلاً درامد زیادی نیست. برای مقایسه حدود 2 تا 3 میلیون در ماه تو ایران). و از اون جالبتر اینکه کسانی بیشتر خوشحالن که پولشون رو صرف نیاز آنی نمیکنن (با تعریف این بررسی ماشین خریدن و همبرگر خوردن هردو نیاز آنی هستن) بلکه صرف تجربه هایی مثل مسافرت و همراهی دوستاشون، روابطشون و چیزهایی می کنن که بهشون احساس تعلق اجتماعی میده. بر آوردن نیازهای آنی گاهی منجر به خواسته ها و نیازهای بیشتر میشه در حالیکه توجه به دسته دوم نیازها بیشتر به زندگی معنی میده.
نکته: اسم نویسنده این گزارش رویا وولورسونه!

۱۳۹۰ مهر ۱۰, یکشنبه

وقتی چشمات هم میاد...

... دو ستاره کم میاد....