۱۳۸۱ دی ۱۸, چهارشنبه

من از روز اول به فرشيد گفتم اين اسم "گپ" خيلي مهمه ولي اون باور نميکرد. خاطرات UTF-8 رو از افغانستان بخونين تا دستتون بياد:
دیشب کلی با مهمون‌خونه‌داره گپ زدم. خودشون به حرف زدن می‌گن گپ زدن، مثلا می‌گن: «گپ خوبیه»، یعنی حرف خوبیه. خیلی شاکی بود از پاکستانیا. می‌گف اونا نمی‌خوان ما پیشرفت کنیم، بالاخص کارخانه و راه‌آهن و امثالهم داشته باشیم، چون اقتصادشون نابود می‌شه. می‌گفت هرچی تو کابل پیدا می‌کنی پاکستانیه، دونه دونه صندلی و لیوان و تابلوی رو دیوارو نشون می‌داد می‌گفت این هم پاکستانیه، اون هم پاکستانیه. کلی رویا داشت درباره‌ی افغانستانی که می‌تونه تاجیکستان و ترکمنستان و ازبکستانو به هند و ایران و «دریای هند» وصل کنه. می‌گفت سنگ آهنایی که تو جاده‌ها افتاده بیش از ۵۰ درصد آهن داره، ولی هیچ کس نیست استخراجش کنه. می‌گفت برای خط آهن سراسری کابل هیچ‌چی نمی‌خواد وارد کنیم. فقط بانک جهانی وام باید بده که کارخونه‌های اولیه‌شو بزنیم. می‌گفت پاکستانی که بازار افغانستانو نداشته باشه یک روزه نابود می‌شه...



امروز يه کار خيلي مهم کردم. ميزم رو مرتب کردم! (اونايي که ديدنش ميدونن من چي ميگم)
به اين مي گن "فنگ شويي" يعني ديگه لازم نيست دنبال چيزاتون بگردين چون قبلاً انداختينشون دور!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما: