۱۳۸۱ دی ۱۵, یکشنبه

اي بابا بسه. خيلي خوب! چشم ندارين ببينين من هم IT شدم؟! (يادش بخير. من يه دختر خاله دارم که تو بچگي کمي خالي بند بود. واسه اينکه کم نياره به دوستش گفته بود باباي من يه دانشگاه داره. يه بارم گفته بود داداشم رفته لوفتانزا!) غير از اينکه مجهول و مژگان بانو (يزيدهما الله عقلا!) دچار انشعاب و دو دستگي شدند در وبلاگشهرخبري در دست نيست!
فرشاد جان! بد درديه اين عاشقيت! ما هم فکر مي کرديم دلمون ديگه براي جوونيا و دوستاي قديمي تنگ نمي شه که شد! به هر حال از لينکي که به سايت رسمي شازده کوچولو دادي ممنون.
بالاخره اين اعضاي مافياي وبلاگ نويسي خودشونو لو دادن! زنگ زديم 118 بيان دستگيرشون کنن، يه آقايي به اسم "راهنماي 245" گفت اين چيزا به ما مربوط نميشه! بعد مي گن وبلاگ مهمه و باعث IT ميشه و اينا. البته از آدمي که فاميلش يه شماره است نمي شه بيشتر انتظار داشت!
دوستان عزيزي که در مرحله اول و دوم مسابقه وبلاگهاي فارسي از ما دلار، پوند، ليره، افغاني گرفتن بشتابن که عرصه بين المللي است! اينبار مي خوايم تو بلاجيز اول بشيم. حيثيتيه! بيست دلار و سه سنت هم جايزه داره. هرکي به ما راي بده با هم ميريم ميدون آزادي عکس مي گيريم!
راستي همونطور که ملاحظه کردين من وقت نکردم ديگه سفرنامه تايوانم رو ادامه بدم. فقط دو نکته جا مونده که اينجا مي گم: يکي اينکه اگه ميخواين از تاريخ تايوان و رابطه احتمالي آقاي جاي-کاي-شک با امريکاييها سر در بيارين يه سر به اينجا بزنين. دوم اينکه بالاي برج تلويزيوني کوالالمپور (البته ما مالزي هم رفتيم!) که به باهاسا مي شه "منارا کوالالمپور" راهنما گفت دنيا از اينجا يه جور ديگه ديده ميشه. ببينين چقدر چيزايي که اون پايين بزرگن از اين ارتفاع حقير جلوه مي کنن. پس هميشه تو زندگي روزمره تون وقتي رو بذارين که دنيا رو از بالا ببينين. دوست من! امروز خيلي اخم کردي! يه سري به بالاي "منارا کوالالمپور" بزن...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما: