۱۳۸۱ مهر ۲۷, شنبه

سلام!
اولاً بعضيا يواش يواش دستشونو رو مي کنن. مثلاً کي فکر مي کرد که اين مجهول غير از اينکه Age خوب بازي مي کنه همچين وبلاگ نويس باحالي باشه!! بنابراين بر هر گپ خوان معتقدي فرض است که يه سر به ايشان بزند. البته بگذريم که ما مثلاً نمي دونيم مجهول کيه!!
دوم اينکه بعضي دوستان خيلي به اين حقير (آدماي کار درست مي گن صاحب اين قلم! ما چي بگيم: صاحب اين کي برد!؟) لطف داشتن. وگرنه کي ممکن بود حتي به ذهنش خطور کنه که اون شعر دفعه پيش رو من گفته ياشم. براي ثبت در تاريخ: اون شعر از منظومه مسافر از سهراب سپهريه! به من چه که اون يه مختصري (!) زودتر به دنيا اومده و هرچي من مي خواستم بگم رو قبل از من گفته!!
سوماً خودشو به فنجون من چي کار داري؟ مگه من به خودش گفتم چرا سرگرداني؟!
چهارم: امروز قول مي دم سفرنامه بنويسم. ولي فعلاً اينو داشته باشين:
"زندگي تر شدن پي در پي،
زندگي آبتني کردن در حوضچه اکنون است..."

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما: