۱۳۸۱ مهر ۲۰, شنبه

ده روز با چشم باداميها-قسمت چهارم

شب اول رفتيم اتاقامونو تحويل گرفتيم. هم اتاق بودن سرکار بس نبود، من و ممدرضا با هم يه اتاق گرفتيم که حتي تو سفر هم از دست هم آسايش نداشته باشيم! اتاق دونبشه و از يه پنجره گراند هتل ديده ميشه (عکسشو بعداً ميذارم) و از يه پنجره شهر. نزديک 60 تا کانال داشتيم که 53 تاش به زبون شيرين چيني بود. اما بقيه همه کانال فيلم بودن و من همون موقع رسيدن جايزه امو گرفتم. يه قرن بود ميخواستم دوباره "عصر معصوميت" مارتين اسکورسيسي (يا اديت وارتون! کار کدومه بالاخره!؟ آهاي تئوري مولف!!) رو ببينم که همون روز اول مستجاب شد. خود فيلم بمونه براي ويژه نامه سينمايي! آقا اما عجب شاهکاريه! ممدرضا رفت دوش بگيره من هم ماستشو خوردم. (کي ميگه بهداشت چيز خوبيه! يه ماست توت فرنگي خيلي خوشمزه داشت!) بعدش بچه ها گفتن بريم تايوانو(!) بگرديم. من گفتم هر کي ميخواد بره تايوانو بگرده من فعلاً دارم فيلم مي بينم! قرار شد برن يه رستوران خوب پيدا کنن به من هم خبر بدن. سه ساعت بعد دست از پا درازتر و با قيافه تو هم برگشتن. معلوم شد رفتن تو يه خيابون و هرچي غذا ديدن از اين دستفروشا بوده که چيزاي عجيب غريب مي فروختن. براي نمونه به اين عکس توجه کنيد!



خلاصه اشتهاشون بند اومده بود و اين تايوان گردي بدجوري تو ذوقشون زده بود. بعداً فهميديم اون خيابون يکي از night market هاي مشهور تايپه است. اين night market ها يه چيزي اند مشابه ميدون امام حسين تهران! جنس ارزون و "بابام ارزونش کردم. 1000 تومن مغازه رو 500 ببر" و اينا. عين همونجا هم بوي غذاهاي دل بهم زن توش مياد (بطور مشخص تو يه جاهايي بوي سيراب شيردون بلند بود!) قيمتا هم تو مايه چونه و "سه تاشو بده 1200 دلار ميبرم" و اينا بود. چون در شبهاي بعد توفيق اجباري(!) زيارت اين بازارها باز نصيبمون شد شرح و تفصيلات بمونه براي بعد. ولي اگه خواستين برين اون ورا آدرسشو از من بگيرين که هم فاله هم تماشا!
شام اون شب؟ آرش تن داشت، باز کرديم با يه نوشابه خانواده (به بدمزگي نوشابه هاي خودمون!) خورديم!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما: