۱۳۸۱ اسفند ۵, دوشنبه

به فرشيد قول داده بودم داستان شب چهارم رو بذارم يه مدتي اولين مطلب بمونه. نشد. از فرشيد و علاقمندان پروپاقرص مطالبش عذر ميخوام.
*****
خوب اين يه واقعيته. حتي هر بچه کوچولوي شش ماهه هم مجبوره اين واقعيت رو درک کنه، چه برسه به يه نفر که ماشا الله... اون واقعيت اينه: "شکست يه پديده واقعيه. براي همه پيش مياد، اشکال مختلف داره، از پيش خبر نميکنه، به لياقت، توانايي، چه ميدونم به هيچ چيز طرف نگاه نميکنه و به احساسات و جووني کسي هم رحم نميکنه. اگه نميخواي خودکشي کني بايد قبولش کني."
فقط يه سوال از خداي محترم دارم: چرا همش با هم تو يه روز!!؟؟ راست گفته بود اوني که مي گفت خدا درام تخت دوست نداره.
تا کتري نسوخته برم از رو اجاق برش دارم. ديگه تحمل اين يکي رو ندارم...
*****
"بهتر آنست که بر خيزم،
رنگ را بردارم،
روي تنهايي خود نقشه مرغي بکشم..."

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما: