۱۳۸۳ تیر ۲۳, سه‌شنبه

ببينيد: اگه نوشته هاي امروز يه كم به نظرتون پرت و پلا مياد سخت نگيرين. اگه دقيق بخوام بگم از پنج تا نوشته زير 50% خواننده ها فقط منظور يكي رو كامل مي فهمن. اگه منظور دو تا رو فهميدين جزو يه اقليت بيست درصدي هستين. اگه سه تا رو كامل فهميدين ...بهم زنگ بزن! كارت دارم!
*****
با خودمون چي كار مي كنيم؟ با چيزهايي كه جمع مي كنيم، خاطراتي كه بهشون دل مي بنديم و خوب مي دونيم از همشون بايد جدا بشيم. امروز نشد فردا، سال بعد، ده سال بعد... چرا يه تكه كاغذ يا يه عكس رو نگه مي داريم؟ چرا وقتي ميدونيم يه روز از همه چيز بايد جدا بشيم و همه اينها جز اسباب دل شكستگي و دلتنگي نيستن؟ چرا از يه لباس كه كهنه ميشه و مي پوسه خوشمون مياد؟ چرا دوست مي داريم؟ چرا بچه دار مي شيم؟ اينها رو امروز توي چشماي تو ديدم ...
چاره اي نيست. ما به همين دلبستگيها زنده ايم. حتي كسايي كه از دنيا مي برن به تعداد دلبستگيهاي بريده شده دل خوشن. پس با اين غم شيرين بسازيم. شيرينيش رو پيدا كنيم. بگذاريم برامون خاطره زيبايي باشه كه قدرش رو مي دونيم. اگه دوستيه كه از دست داديم به "بودنش" چنگ بزنيم. اگه بازييه كه باختيم "بازي كردنش" رو به ياد بياريم. اگه گلدونيه كه شكسته نقش روش رو به خاطر بياريم. و يادمون باشه اينها رو جمع كرديم كه از دست بديم. و يادمون باشه داريم دل مي بازيم كه دلمون بشكنه. ولي از بزرگترين بازنده تاريخ به ياد داشته باشيم كه "...حتي پست ترين گدايان اشياي حقير اضافه اي دارند. چيزهاي غير ضروري را از انسان بگيريد، زندگيش به پستي زندگي حيوانات خواهد بود." (شاه لير)
*****
پيامهاي شخصي
ببين! اگه اونروز گفتم اين حرف رو نزن براي همين بود. الان يه هفته است دستم به نوشتن نميره. هي با خودم مي گم نكنه اين حرفي كه مي خوام بزنم "بودار" باشه، يا ازش برداشت خاصي بشه. از شانس من هم هرچي تو اين مدت به ذهنم رسيده قابل تفسير بوده(يا من اينقدر سخت گير شدم كه هي به خودم گير ميدم! مثل اون يارو كه بهش گفتن اگه مي خواي پولدار بشي بايد بري توي فلان چشمه ولي ياد ميمون زرد نيفتي. رفت و اومد گفت اگه تو اين شرط رو نميگذاشتي من تا آخر عمرم هم ياد ميمون زرد نمي افتادم!). من خيلي خاطرت رو مي خوام. پس تو هم الكي گير نده. خوب؟
*****
سلام باباي سام!
ديدين داشت يادم مي رفت؟ فرشيد كه يادتون هست؟ اسمش هنوز اين بغل هست ولي ديگه نمي نويسه. خلاصه اينكه پدر شده. هر كي دستش ميرسه بهش تبريك بگه!
*****
نظرم عوض شد: برات ميميرم چون برام تب كردي!
كم كم دارم از خودم مي ترسم. آخه اگه كسي هميشه خوابهاش تعبير بشه يا ديوونه است يا امامزاده. چون دومي نيستم ...
*****
تا حالا نديدين يكي زبونش بگيره؟ خوب مي گيره ديگه!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما: