tag:blogger.com,1999:blog-37035742024-02-19T08:36:09.325+03:30گپReloaded!آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.comBlogger388125tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-18054488117086995192017-02-21T21:31:00.002+03:302017-02-21T21:31:34.460+03:30مرد پیر و فروشنده
1- فیلمهای کمی هستند که هر کار بکنی نمی توانی به قالب دیگری درشان بیاوری. یعنی فقط می توانند فیلم باشند و همین بزرگترین مزیتشان است. فروشنده اصغر فرهادی را حتی نمیشود تعریف کرد چون به شدت سینمایی است. اگر داستانش را به هر شکل دیگری تعریف کنی از محتوی خالی میشود. حتی شک دارم کسی بتواند با قطعیت به این سوال جواب بدهد که "آخرش چه شد؟" فیلم از این جهت بیشترین شباهت را به درباره الی (در میان کارهای آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-75858171274924745142016-08-02T22:01:00.002+04:302016-08-03T01:59:19.520+04:30و نپرسیم...
یک زمانی، آلبوم عکس داشتیم: عکسهای پیش دبستانی، سفر ترکیه، فارغ التحصیلی و غیره...بعدها همینها دیجیتال شدند، فولدرهایی با همین اسم توی هارد کامپیوتر که هی بک آپ ازشان میگرفتیم. کم کم تعدادشان به طرز غیر قابل باوری زیاد شد: نه تنها عکسهایی که دیگران با دوربین ازمان می گرفتنند، بلکه سلفی های متعدد، و عکسهای بیشماری که دیگران از ما در فیس بوک و تلگرام و غیره به اشتراک می گذاشتند. برای همین دیگر آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-67364442443719914272016-07-05T00:19:00.000+04:302016-07-05T00:26:43.223+04:30آنکه دلش زنده شد به عشق...
کیارستمی برای نسل ما یک ایکان بود، یک نشانه. همانطور که سینمای عصرجدید، هامون و بیضایی نشانه بودند. نشانه ای از دورانی که با تجدد هنری، با فکر کردن و با رد کردن مرزهای واقعیت و خیال ترسیم میشد. ولی من کیارستمی را با گزارش کشف کردم. سالها بعد از دیدن شاهکارهایی مثل خانه دوست، زیر درختان زیتون و طعم گیلاس... اثر بی ادعا و ساده ای که اصلاً شبیه کارهای دوره نوگراییش نبود. کیارستمی در آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-71002529053571976592016-02-03T22:29:00.002+03:302016-02-03T22:34:29.820+03:30توفان*
اولین باری که هارد کامپیوترم سوخت خوب یادم هست. تقریباً هیچ بک آپی نداشتم (اصلاً آن موقع این سوسول بازی ها مد نبود، چه برسد به cloud و گوگل درایو و این بازیها!) تقریباً یک ماه عزای عمومی داشتم. خیلی از فایلهایم کلاً گم شد و از همه بدتر عکسهایی بود که روی هاردم ذخیره کرده بودم (از جمله یک سری عکس از حج رفتنم که تنها اسناد موجود از این واقعه محسوب میشوند برای جمعی از ناباوران!). ولی مهمترین درسی آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-48858458120596550602016-02-02T18:59:00.001+03:302016-02-02T19:08:41.502+03:30برخوردی کوتاه از نوعی دیگر
1- دوستان قدیمی می دانند که محبوب ترین فیلم عمرم برخورد کوتاه دیوید لین است. این فیلم بر اساس نمایشی از نوئل کوارد ساخته شده و روایت عشقی ممنوع است در جامعه ای سنتی در دهه چهل، که بین تکرار نمایی از خداحافظی این زوج در یک کافه شروع میشود و پایان میابد. فیلم بر
داری فوق العاده، متن قوی، موسیقی بی نظیری که با کنسرتو پیانوی راخمانینف ساخته شده و بازیهای زنده هنرپیشگان تقریباً ناشناس فیلم، آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-78866352640415523362015-12-22T11:12:00.000+03:302015-12-22T11:15:34.926+03:30نازنین
چهار سال میشود. درست چهار سال... ولی آن اول اسمش نازنین نبود. اصلاً اسم
نداشت...یک شاخه دراز بی قواره بود که به زور سرپا ایستاده بود. شب یلدا بود که ریچارد
ایمیل زد ... البته خارجی ها شب یلدا ندارند: برای ریچارد هم آن شب یک شبی بود مثل
همه شبها... خلاصه ایمیل زد که گیاهان ما نیاز به خانه نو دارند و من همان اول که
وارد باغچه شان شدم همین شاخه بی قواره جلویم سبز شد. ریچارد با عذرخواهی گفت همه
آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-30840288158539653082015-11-20T23:05:00.004+03:302015-11-20T23:09:31.447+03:30بوم شناسی عاشقانه!
Disclaimer: این تقسیم بندی، نظر شخصی بنده به عنوان "یک مرد" در مورد بعضی از شهرهایی است که دیده ام. شما میتوانید شهرهای خودتان و تعبیرات خودتان را جایگزین کنید:
1- بعضی شهرها را یک بار میروید و دیگر حتی نمی خواهید به خاطر بیاورید. مثل زنی که یک بار از روی تصادف یا ضرورت ملاقات میکنید و دیگر حتی اگر در مهمانی ببینید راهتان را کج میکنید که سلام علیک هم نکنید، مثل اسلام آباد، ریاض و اراک.
آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-41862127060206513452015-11-12T18:39:00.000+03:302015-11-13T18:23:46.017+03:30فیلم متوسط یک فیلمساز استثنایی
1- جعفر پناهی فیلمساز بی نظیری است چون می تواند در عین داستانگویی واقعگرا بماند. از بادکنک سفید تا آینه و طلای سرخ، همه شاهکارهایی هستند که بدون اینکه کسالت بار باشند، ریتم طبیعی دارند. حتی "این یک فیلم نیست" که بیشتر بیانیه ای اعتراضی است، جذاب و پر کشش است.
2- تاکسی این وسط بلاتکلیف است. نه فیلم فیلم است (دکوپاژ و بازیگر و تدوین)، نه کاملاً واقع گرا (نابازیگر و بدون داستان). گاهی اینست و آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-23172541139805015282015-10-29T22:23:00.002+03:302015-10-29T22:24:02.458+03:30من نظر می دهم پس هستم!
خانم مهندسی در صفحه فیسبوکش نوشته "امروز طراحی پل جدید روی رودخانه فلان حسابی کلافه ام کرد. این شرکت ما هم پروژه های در پیت قبول میکند." ملت زیرش کامنت می گذارند "شما مهندسها پول الکی می گیرید. خوبه کمی کار کنید." یا "خسته نباشی خانم خوشگل. به این فکر کن که چه قدر آدمها روی پل راه خواهند رفت و به تو درود خواهند فرستاد." سومی: "باعث افتخار ایران و ایرانی هستی." الی آخر. یا خدا نکند گلشیفتهآرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-74614650559108957922015-07-28T01:04:00.002+04:302015-07-28T01:04:32.146+04:30در سایه عشق راه برو...
<!--[if !supportLists]-->1-
<!--[endif]-->نفوذی (Inside Man) فیلم بسیار جذابیست. اگر ژانر
سرقت (heist) دوست داشته باشید، نقشه دزدی این
فیلم (غیر از چند سوتی کوچک) یکی از بهترین سرقتهایی است که سینما روایت کرده و
شاید فقط بتوان آنرا با اوشن ها مقایسه کرد.
<!--[if !supportLists]-->2-
<!--[endif]-->با اینحال بیشترین قوت فیلم
به نظر من آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-2391638927222414772015-03-06T22:36:00.000+03:302015-03-06T23:36:21.531+03:30آخرین هماغوشی
می گویند بهار زیباست و نو شدن طبیعت است. می گویند نوروز تازه شدن دلهاست و فصل روییدن است و از این حرفها که همه قاعدتاً درست است چون "می گویند". ولی من کنج دلم این سفیدی بی انتها جا خوش کرده. این لذت زل زدن به برف با یک لیوان چای داغ، اینکه صبح بیدار شوم با برفی که از دوساعت پیش ناغافل شروع کرده به باریدن و هنوز هیچ نشده همه جا را پوشانده، و اینکه با تو در برف راه بروم و نترسم از خیس شدن وآرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-53491059982559174572015-02-18T22:21:00.002+03:302015-02-18T22:21:57.172+03:30امشاسپندان جهان متحد شوید!
بنده خیلی به سنن و عقاید ایرانی احترام میگذارم و خیلی هم با آنها حال می کنم. هر جای دنیا هم که رفته ام از آداب کشورم و خوبی هایش نمونه ای برده ام. ولی سرنا را از سر گشادش نمی شود زد. اگر یلدا عزیز است و چهارشنبه سوری را سالهاست مردم علی رغم مشکلات جشن میگیرند، به خاطر اینست که این مناسبتها جای خودشان را (به هر دلیل و شکلی) در فرهنگ مردم باز کرده اند. همانطور که نمیشود یک روز ناگهان تصمیم بگیریمآرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-69815665162309676922015-02-04T20:33:00.004+03:302015-02-04T20:33:39.571+03:30مثل آب روان، مثل فرهادی
1- دو روز و یک شب یکی از بهترین فیلمهای اجتماعی است که دیده ام. فیلم بدون اینکه سطحی و شعاری شود، تلاشهای ساندرا (ماریون کوتیار) را روایت می کند که در عین ناامیدی سعی می کند شغلش را نگه دارد. او که با افسردگی دست و پنجه نرم می کند، در عین حال حاضر نیست از کرامت انسانی خودش و دیگران چشم بپوشد. برای دیگران هم موقعیت دشواری است: آنها باید برای اینکه با از دست دادن شغل ساندرا مخالفت آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-47218849983314841262014-10-29T23:09:00.004+03:302014-10-29T23:30:46.722+03:30دو تا آب نبات مشکي، آلویی يا تمشکي
موسیقی مرجان فرساد را شاید بیشتر بتوان ساده و کودکانه خواند تا هر چیز دیگر. این البته ایراد نیست، بلکه اشاره به سبکی است که مثلاً نمونه کلاسیکش سیمین قدیری است....نوعی موسیقی کودکانه که در واقع برای بزرگترها نوشته شده است. با این تفاوت که مرجان فرساد تنهاست و خبری از شعر احمدرضا احمدی یا موسیقی لاچینی نیست. شعرها عمدتاً از تمثیلهای غامض یا مفاهیم غیر ملموس تهی هستند و شاید همین آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-81042348432993313682014-10-21T01:52:00.001+03:302014-10-21T02:14:51.970+03:30خون آشام در تهران!
1- داشتم خبرجشنواره فیلم لندن را می خواندم که بین فیلمهای ایرانیش فیلمی بود به اسم "دختری شبها تنها به خانه می رود." توصیف فیلم به عنوان فیلمی با تم خون آشامها در یک فضای استیلیزه شهری در ایران بسیار قلقلکم داد که ببینم چطور چیزی است. حالا چقدر احتمال دارد که فردای همان روزی که آدم این خبر را می خواند، در همان شهری که زندگی می کند، این فیلم جزء جشنواره فیلمهای ترسناک باشد؟ (کسی معادل آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-81474563430199091412014-09-26T23:43:00.001+03:302014-09-27T00:11:06.039+03:30چگونه یک چاقوی گیوتو را تربیت کنیم
از آن پیرزنهای چاق سیاهپوست
بدعنق بود. از همان اول که به جای اینکه صاف بیاید ایستگاه، ده قدم بالاتر نگه
داشت فهمیدم. بعد هم تا خواستم سوار شوم انگشتش را تکان داد یعنی صبر کن اول آنها
که می خواهند پیاده شوند (که میدانستم کسی نیست چون آن ساعت دیگر همه برگشته بودند
خانه). باادب سلام کردم و رفتم عقب مینی بوس. جوابش غرولند نامحسوسی بود که هیچ
جوری جواب سلام از تویش در نمی آمد. مثل بچه آدم سرجایم آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-22499368497726303512014-08-07T21:03:00.003+04:302014-08-07T21:09:03.760+04:30من پدرت هستم سیمبا! پدری که دوستت دارد...*
مدتی بود که فکر می کردم چرا برادوی از میان تمام تولیدات دیسنی، شیرشاه را برای نمایش صحنه ای انتخاب کرده است. بخصوص که تعداد چنین اقتباسهایی خیلی زیاد نیست و در بیشتر موارد چنین پیچیده و افسانه ای نیستند. شیر شاه در ظاهر کاملاً فانتزی است، و وجود شخصیتهای حیوانی به نظر می رسد اجرای صحنه ای را پیچیده کند. به علاوه شاید برای همه بزرگسالان جذابیت نداشته باشد. راستش خود من هم میانه ای با آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-9996630807477283532014-06-02T19:45:00.001+04:302014-06-02T19:52:38.015+04:30این میل کودکانه ی جاودانگی....
فکر نمی کنم به تیپ و قیافه این وبلاگ و نوشته های خود من بخورد که در مورد اسپایدرمن شگفت انگیز چیزی بنویسم. اعتراف هم می کنم که جز بتمن هیچ ابرقهرمانی را دوست ندارم. شاید هم دلیلش اینست که بتمن یک ابرقهرمان ضد کلیشه است: ضعف دارد، گاهی بدکار است، نیروهایش (به نسبت) باور پذیرند و دست آخر هم لرد سیاه و رانده از اجتماعی است که بیشتر برای تنهایی خودش چاره می جوید تا نجات بشریت. دیروز وقتیآرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-24200544966031439952014-05-18T21:26:00.000+04:302014-05-18T21:26:02.258+04:30حساس نشو!
تو این هفته اخیر من جواهری رو کشف کردم که توی تلویزیون ایران فقط کارهای اصغر فرهادی رو میشه باهاش مقایسه کرد. سریال پایتخت نه تنها حرفه ای و درست ساخته شده بلکه صمیمیت و بی ادعاییش بی نظیره. فامیل خانواده اصلی سریال "معمولیه" و سریال موفق میشه برش زنده و زیبایی از زندگی این آدمهای معمولی ارائه بده. خانواده معمولی عملاً جلوی دوربین زندگی می کنند و علیرضا خمسه در نقش پدربزرگ مبتلا به فراموشی به آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-77820362845236976072014-05-02T00:30:00.000+04:302014-05-02T00:34:39.932+04:30مرغ یک پا ندارد!
دو ردیف جلوتر رو به من نشسته است. 50 ساله می زند. موهایش را های لایت کرده ولی به نظرم اگر آنها را شانه می کرد بهتر از های لایت بود. نوعی شلختگی دارد که اعصابم را ناراحت می کند و با حرارت با موبایل صحبت می کند. موبایل را دستش نگرفته بلکه با هندزفری حرف میزند و حین حرف زدن دستهایش را با حرارت تکان می دهد. انگار می خواهد طرف را شیر فهم کند یا موضوع آنقدر مهم است که می ترسد حتی یک جمله اش نامفهوم آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-36564494850210069922014-01-31T21:49:00.002+03:302014-01-31T21:50:03.297+03:30الشعب یرید شوكولاته للأطفال!
میدان فیلم مستندی است که به وقایع انقلاب مصر از ابتدا تا سرنگونی مرسی می پردازد و امسال کاندیدای اسکار بهترین فیلم مستند هم بوده. فیلمساز با همراه شدن با احمد (انقلابی جوان)، مگدی (طرفدار اخوان المسلمین)، یک ژورنالیست و تعدادی زن انقلابی سعی میکند روایتی چند سویه از انقلاب مصر بدهد.
فیلم آینه آنچه است که در خلاء مصر رخ داد. در نبود تشکل سیاسی یا اجتماعی، فریادهای مردم مصر راهی به جز دو آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-91067347789462106532014-01-29T01:57:00.000+03:302014-01-29T01:57:12.945+03:30اودیسه فضایی 2014
1- من فیلم سه بعدی دوست ندارم (بجز کارتون) چون احساس می کنم فیلم را شبیه کتابهای نقش برجسته کودکان میکند. 2- ژانر فیلم فضایی-تکنولوژیک زیاد مورد علاقه ام نیست. 3- فیلمهای کم شخصیت را دوست ندارم (استثناهایش قبل از طلوع و قبل از غروب و بازرس (منکیه ویچ) هستند). حالا فیلمی سه بعدی هست که تقریباً تمام داستانش در فضا می گذرد و دو شخصیت دارد که یکی از آنها در اوایل فیلم میمیرد و شاید بهترین فیلمی آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-16958000741841589672013-12-31T20:54:00.000+03:302013-12-31T22:50:55.369+03:30منم بو می دم
هرجور میگیریش بو می ده. اونی که تهرانه میگه هواش آلوده است، اونی که لوس آنجلسه میگه آخ که میمیرم واسه کوچه پس کوچه های تهران و شلوغی همت! اونی که کسی رو داره می گه طرف شبا خرخر میکنه نمیزاره بخوابم، اونی که نداره میگه کاش یکی بود که با صداش شبهام رو از سکوت در میاورد. اونی که پولداره میگه از بس ازم مالیات گرفتن پدرم در اومد، اونی که نداره...خوب معلومه چی میگه...به نظرم باید همه اینا رو ول کنیمآرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-61145369237217392532013-06-10T21:22:00.002+04:302013-06-10T21:22:57.756+04:30عشق زمینی/عشق آسمانی
از آخرین سکانس پیش از غروب، 9 سال است فکر می کنم جسی و سلین این ادیسه را به کجا خواهند رساند. از صحنه ای که جسی با شوق کودکانه ای دسته مبل خانه سلین را می کند و می دانیم ماندنی است. ولی بار قبل 10 سال فاصله را تحمل کردند و حالا از خلال حرفهای یکی دیگر از شخصیتهای فیلم (بعله چه فکر کردید: این فیلم برخلاف دوتای قبلی غیر از دو آدم و یک شهر شخصیتهای دیگری هم دارد!) می فهمیم که این آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-3703574.post-30195184515636247102013-05-18T02:30:00.001+04:302013-05-18T02:30:44.749+04:30و باز هم باد
دلتنگی هایم را به تو می سپارم،
که دست باد موهایت را شانه می کند.
از روزهایی که خیره به تو در یاد تو بودم،
و از روزهایی که خیره به تو در راه بودم،
و از فردایی که دیگر تو را نخواهم دید....
چقدر ساعت ظالم است،
و اسیر ظلم خویش....
که لحظه ای آرام ندارد از این چرخه تکرار.
دلتنگیهایم را به تو می سپارم،
که اینجا می مانی آنگاه که باد،
ما را با خود می بَرَد،
به هر کجا که می خواهد.
آرشhttp://www.blogger.com/profile/15912009275623890465noreply@blogger.com1